میفشانم جان
چون نسیم صبحگاهی میوزد در دل نوای نام او
نتوان توصیف از وصف جمال و روی او
بنگر این خورشید تابان گر بتابد
شعله میگیرد جهان٬
چشم ها پر میشود از شور ونور
میهن من سرزمین پارسیست
سرزمینی از فراز آسمان
مینویسم با قلم از جنس عشق
میفشانم جان در ره ایران خود خودم
کشورم نامش ایران است
کشورم نامش ایران است
مهرش در دلم جاودان است
حکومت کرده بر آن حاکمان
گهی وسیع بوده و پر توان
گه کشیده رنج های بی امان
ولی استوار بوده در هر زمان
هشت سال دفاع کرده است
فرجام خاکش را ز بیگانگان رها کرده است
شهیدان بسیاری فدایش شدند
چه بسیار افراد که شیدایش شدند
پرورانده عالمان زیادی
همچو سینا٬ابوریحان و رازی
شهر هایی دارد باستانی
که هر یک را بود داستانی مهسا
❀✿دخترآفتاب 92❀✿...برچسب : نویسنده : faezeh faez بازدید : 804